تمامی مطالب

یادداشتی بر فیلم The Lobster

موضوعی که فیلم The Lobster را در نظرم به اثری خاص، جدی و دوست‌داشتنی تبدیل می‌کند، این است که در وهله نخست مخاطب احساس می‌کند با فیلمی مواجه خواهد شد که در پادآرمان‌شهری غریب رقم می‌خورد و پیام‌های بسیاری را در دل خود پنهان کرده، اما خرچنگ به هیچ‌وجه چنین فیلمی نیست! سومین ساخته لانتیموس بیش از آنچه که تصورش را کنید، روایتگر زندگی بشر امروزی است.

فیلم The Lobster یک رساله فصیح و بی‌پرده در بابت روابط عاطفی و عاشقانه بشر امروز است. همه ما بی‌تردید نظاره‌گر کاوش خستگی ناپذیر افراد مختلف در مورد وضعیت تاهل دیگران بوده‌ایم، لانتیموس در این فیلم هم به مجردها می‌پردازد و هم متاهل‌ها را زیر ذره‌بین می‌برد و تاحدودی به چیستی عشق می‌پردازد و مفهوم «باهم بودن» را بررسی می‌کند.

این مقاله بخشی از داستان فیلم The Lobster را لو می‌دهد

همانطور که در مقدمه گفتم در وهله اول شاید دنیای فیلم The Lobster عجیب به نظر برسد اما بعد از گذشت چند دقیقه به خوبی متوجه می‌شویم که فیلم آینه تمام نمای دنیای به ظاهر قشنگ و پوچ بشر امروزی است. The Lobster با افرادی که به دروغ ادعای عشق می‌کنند میانه خوبی ندارد؛ زن و مردهایی که علی‌رغم حرف‌هایی که به زبان می‌آوردند، در عمل هیچ چیزی از عشق نفهمیده‌اند. آن سکانس‌هایی که مجردها به هتل حمله می‌کنند را به خاطر بیاورید. مدیران هتل، زن و مردی که مدام آواز عشق سر می‌دهند و دیگران را به یک رابطه عاطفی دعوت می‌کنند، در مقابل تهدیدی دروغین یکدیگر را به هیچ می‌فروشند! لانتیموس قصد ندارد همانند اورول در 1984 به شکلی دیوانه‌وار، وصف‌ناشندنی و حیرت‌انگیز پایبندی به عشق و درستی را در یک مسلخ حقیقی به تصویر بکشد و مخاطبش را در تلاطم قصه به جلجتا ببرد و صلوب کند، نه هرگز. فیلم خرچنگ به زیباترین شکل ممکن به ما می‌گوید وقتی ادعای عشق و قصد باهم بودن کنیم که حاضر باشیم از «من» گذر کرده و به «ما» برسیم. کجا؟ پایان فیلم را باری دیگر از نظر بگذرانید، وقتی زن خیلی تند قدم بر می‌دارد، دیوید به او می‌گوید به واسطه شلوارش نمی‌تواند سریع حرکت کند و زن به همین خاطر کمی آرام‌تر راه می‌رود. چند ثانیه بعد شاهد چه چیزی هستیم؟ وقتی اتوبوس هتل به آن‌ها نزدیک می‌شود، این‌بار نوبت دیوید است تا به توجه به توانایی‌هایش، هر دو را از مهلکه نجات دهد.

فیلم The Lobster

به این خاطر می‌گویم فیلم The Lobster یک رساله فصیح و بی‌پرده است، زیرا تنها به ازدواج نمی‌پردازد و به انواع ناهنجاری‌های قالب بر اجتماع در باب زندگی مشترک حمله می‌کند. به عنوان مثال می‌توان به آنجایی اشاره کرد که مدیران هتل می‌گویند، وقتی یک زوج در زندگی خود به مشکل بربخورند، به آن‌ها یک بچه داده خواهد شد تا زندگی عاطفی‌شان ترمیم شود! چگونه وقتی دو نفر در یک رابطه به بن‌بست رسیده‌اند با اضافه شدن فرد ثالثی مشکلاتشان حل می‌شود؟ آیا بهتر نیست بگوییم با چنین کاری تنها نظر آن‌ها از عدم تفاهم و مشکلاتشان به موضوع دیگری معطوف می‌شود و شاید بهتر باشد اینطور به ماجرا نگاه کنیم که از یک زوج به دو پرستار مهربان بچه بدل می‌شوند؛ مضحک و غیرعقلانی است، نه؟ تلخ یا شیرین این حقیقت زندگی جاری در دنیای امروز است. حتمی شاهد افرادی بوده‌ایم که مدام به تازه عروس‌هایی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند، پیشنهاد می‌دهند بچه‌دار شوند تا همه چیز مرتب شود!

در وهله اول شاید دنیای فیلم The Lobster عجیب به نظر برسد اما بعد از گذشت چند دقیقه به خوبی متوجه می‌شویم که فیلم آینه تمام نمای دنیای به ظاهر قشنگ و پوچ بشر امروزی است.

اغلب سکانس‌های نیمه دوم فیلم در جنگل رقم می‌خورد و به افراد مجرد می‌پردازد. یالغوزهایی که اگر یک نگاه به اطرافتان بیندازید کم نیستند! افرادی که موضعی عجیب و غیرقابل درک در مقابل ازدواج دارند و خود را از لذت‌های بسیاری محروم کرده‌اند. شاید آن خوی ساختار گریزی جنگل را بتوان متناسب با ساکنانش دانست. افرادی که مدام سعی می‌کنند از پایبند بودن به یک سری قوانین فرار کنند و اگر از آن‌ها دلیل این امر، یا به قول خودشان دم ندادن به تله را بپرسید، اغلب جواب قانع کننده‌ای به شما نخواهند داد.

پایان‌بندی خرچنگ هم یکی دیگر از نقاط مثبت و قابل توجه فیلم است. این پایان باز سبب شده هر بیننده انتهای قصه را بر اساس برداشت خود از فیلم متصور شود. البته شاید بسیاری بگویند دیوید خود را کور می‌کند، اما پیش از این دیدیم این زوج جوان بارها تلاش کردند تا راه‌های ارتباطی مختلفی پیدا کنند و در کنار یکدیگر باشند، حتی بعد از اینکه زن چشم‌های خود را از دست می‌دهد آن‌ها سعی می‌کنند به وسیله لمس اشیاء پلی به دنیای یکدیگر بزنند و بیش از اینکه سعی داشته باشند همانند بسیاری از افراد، شبیه هم شوند یا حداقل به شبیه هم شدن تظاهر کنند، (به عنوان مثال می‌توان آن مرد جوان در هتل اشاره کرد که به دروغ ادعا کرد غیر ارادی خون‌دماغ می‌شود) به دنبال راهی می‌گردند تا دنیای دیگری را بفهمند. در نتیجه با قاطعیت نمی‌توان از پایان فیلم حرف زد زیرا ممکن است حس خودخواهی بر دیوید قالب شود و او معشوقه‌اش را تنها بگذارد و برود، یا بدون نابود کردن چشم‌هایش به سر میز بازگردد و سعی کند دنیا را به جای هر دوی آن‌ها ببیند.

فیلم The Lobster

فیلم خرچنگ را از جهاتی شبیه به ترانه «هتل کالیفرنیا» از گروه موسیقی ایگلز می‌دانم. شاید در ظاهر امر بسیاری از ما دچار توهم داشتن اراده و تصمیم‌گیری شویم اما در واقع سیستم‌های حاکم یا بهتر است بگوییم فرهنگی که بر جامعه قالب کرده‌اند سبب می‌شود ما در عین بی‌ارادگی، تصمیم به انجام کارهایی بگیریم که تماما در خدمت دامن زدن به باورهای غلط پیرامونمان است. دنیایی در ظاهر زیبا، اما در باطن تهی از شعور و صداقت، دقیقا دنیای انسان‌ها و احتمالا مدینه فاسد نژادهای بسیار دیگری است.

پایان‌بندی خرچنگ هم یکی دیگر از نقاط مثبت و قابل توجه فیلم است. این پایان باز سبب شده هر بیننده انتهای قصه را بر اساس برداشت خود از فیلم متصور شود.

در مجموع باید بگویم اگر به دنبال فیلمی هستید که از زوایایی جدید، به باهم بودن و روابط عاطفی بپردازد و شما را ملزم به مرور و یا نو کردن دانسته‌ها و باورهایتان در مورد عشق کند، به سراغ فیلم The Lobster بروید. اثری که با اتمسفر و صحنه‌بندی‌های خاصش به همراه بازی قابل قبول بازیگران، فیلم‌نامه و کارگردانی مناسبش همیشه در ذهنتان باقی می‌ماند.

تهیه شده در :گیم‌شات

نوشته یادداشتی بر فیلم The Lobster اولین بار در گیم شات پدیدار شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا