فیلم ایرانی

«نگهبان شب» یک سمفونی آرام

علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد در یادداشتی به فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی پرداخت.

علی اکبر عبدالعلی‌زاده نویسنده، کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی به فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی که روز گذشته ۱۷ بهمن ماه در چهلمین جشنواره فیلم فجر در خانه جشنواره در برج میلاد اکران شد، پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«واقعا چرا آدم باید بنشیند فیلم رضا میرکریمی را ببیند؟ جواب ساده است چون با هر فیلم یک موقعیت به ظاهر ساده انسانی از زندگی جاری در جامعه را به شیواترین شکل روایت می کند و نتیجه اخلاقی‌اش را در ناخودآگاه‌مان مثل دانه می کارد.

فیلم «نگهبان شب» داستان نگهبان شب ساده لوحی است که در کوران زد و بندها و موج خروشان پول های مساله‌دار قرار می گیرد اما اجازه نمی دهد اصول انسانی‌اش ذره ای جا به جا شود.

یک پسر ساده کرمانی به وسیله انبوه‌سازی ورشکسته برای نگهبانی شب در یک پروژه ساختمانی وامانده استخدام می شود. در این میان پیرمرد مباشر بی مقدمه زمینه ازدواج او را را بادختری – که نمی گویم کیست – فراهم می کند. انبوه‌ساز از سادگی و امضای جوانک برای گرفتن وام سوءاستفاده می کند و ماجرا پیچ می خورد.

فیلم در ابتدا به نظر از آن دست آثار روح یخ زده می آید اما در پایان آن چه جذاب می شود روح اثر است. داستان مقابله تفکرات مادی و معنوی آدم های ریز و درشت جامعه است و عقوبت عمل که جملگی از آن غافلیم. موضوع فیلم بر محور این جمله ساده شکل می گیرد: «می گویند اگر درختی را از بین ببری دچار فراموشی می شوی» با به بیان دیگر عمل خیر و شر شما به خودتان برمی گردد.

تورج الوند در اولین تجربه بازیگری حرفه‌ای خود در سینما مسیری سخت را پشت سرگذاشته است. او گفته این پنجمین فیلمی است که برایش تست داده است. قضیه از این قراراست که در یک فراخوان علاقه‌مندان رزومه‌شان‌ را در سایتی گذاشتند که ۱۳ هزار نفر ثبت‌نامی داشته گروه کارگردانی به صورت پلکانی به هزار نفر رسیده و تا انتخاب یک نفر این مسیر ادامه پیدا کرده و تورج الوند در همه مراحل بالا آمده است یعنی می توان او را گلادیاتور جشنواره امسال دانست.

همین جا اعلام می کنم قطعا با یک پدیده جدید بازیگری روبرو هستیم. بازی با ریز رفتارهای طبقه فرودست و واکنش های دقیق او به موقعیت های داستانی همواره با شرم حضور است و دایم شما را با این سوال روبرو می کند که این بابا تا حالا کجا بوده؟ چقدر عالی است و …

لاله مرزبان که نقش عروس خانم را بازی می کند هم در نوع خودش پدیده ای نوظهور است. خیلی نمی توانم توضیح بدهم چون هر گوشه اش را بگیری یک جای داستان لو می رود و برای این اثر واقعا حیف است.

کارگردانی رضا میرکریمی هم که بی نیاز از تعریف است. او ثابت کرده کارش را در روایت داستان های به ظاهر ساده و تبدیل آن به یک اثر سینمایی بلد است. یک وجه توانایی میرکریمی اجرای دقیق و رفتارشناسانه طبقات مختلف و فرهنگ های متفاوت ایرانی است. ریزه کاری هایی که فقط مخاطبانی از آن بافت اجتماعی درکش می کنند و دیگران از درستی‌اش لذت می برند. مثل فرهنگ یزدی که در «یک حبه قند» جاری بود و فرهنگ زیبای کرمانی در کنار رفتارشناسی و صداقت خاصه جامعه فرودست که در فیلم «نگهبان شب» ساری است. میرکریمی رهبر یک ارکستر موسیقی ملی است که یک سمفونی را آرام آرام به اوج می برد.

فیلم در آغاز و بسط و نتیجه گیری روندی منطقی را طی می کند و به نتیجه ای می رسد که جامعه ما به شدت به آن نیاز دارد این که می شود نه گرگ بود و نه بره اگر دلت با خدا باشد از آتش عبور می کنی.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا