تمامی مطالب

نقد فیلم گرگ بازی با بازی نگار جواهریان، هانیه توسلی، علی مصفا

همان طور که در عنوان خلاصه اش کرده ام ، ملموس ترین حسی که پس از تماشای « گرگ بازی » ،نخستین ساخته ی سینمایی عباس نظام دوست در من پیدا شد ، افسوسی بود برای به هدر رفتن یک تلاش خالصانه و البته قابل احترام، « گرگ بازی » که ایده ی اصلی اش از یک بازی معروف به نام مافیا گرفته شده ، داستان چند دوست قدیمی است که یک شب قرار است در خانه ی موروثی یکی آن ها دور هم جمع شوند و طبق عادت معمول با هم بازی کنند . اما این بار با ورود یک تازه وارد به جمع شان ، اتفاقات عجیبی رخ خواهد داد.

پیش از هر چیز فاکتوری که حتما باید مورد توجه قرار گیرد جسارتی است که فیلمساز برای روایت قصه ی خاصش در بستر یک ژانر فراموش شده و در عین حال محبوب به خرج داده اما صد حیف که ایده ی مرکزی جذاب قصه نیز همچون طراحی صحنه و لباس درست و به اندازه ، چهره پردازی های دقیق ، نورپردازی مناسب و باقی موارد مثبت فیلم همه و همه قربانی مهم ترین قطعه ی این پازل یعنی سناریو شده اند .

بدون شک در اتمسفر قصه های اینچنینی که روایت واقعی ، نقش اصلی را در خلق درام ایفا می کند ، چفت و بست فیلمنامه و تطابق آن با منطق رئالیسم مهم ترین بخش کار خواهد بود، « گرگ بازی » اساسا رئال است و این واقعیت باید در منطق دراماتیک فیلمنامه حاکم باشد.

نقد فیلم گرگ بازی

اما مشکل فیلمنامه دقیقا همینجاست هماهنگی لازم بین داستان و منطق روایی آن به درستی شکل نگرفته و علی رغم جذابیتی که در ایده ی خام قصه وجود دارد، اثر باور پذیری لازم را نخواهد داشت، همین نا هماهنگی است که مشکلات بعدی را به وجود می آورد.به عنوان مثال ما ابدا منطقی بین ورود کاراکتر دکتر و همسرش به قصه و اقدام برنامه ریزی شده ای که در انتها شاهدش هستیم نمی یابیم.

این گنگی نمونه ایست از خروار خروار گره که هر یک به گونه ای در دل داستان زده می شوند و غالبا راهی برای باز کردنشان وجود ندارد .حال شما به عنوان یک مخاطب هر چقدر هم که تلاش کنید تا جذابیت ایده را بر حفره های ملموس فیلمنامه غالب بدانید، باز هم این قبیل نارسایی ها از کادر خارج می شوند و توی ذوق می زنند.

خطر لو رفتن داستان فیلم

فیلمنامه گاها منطق های خودش را نیز پس می زند با مثالی از فیلم این مورد را تشریح خواهم کرد زمانی از قصه که متوجه می شویم دکتر و هم دستش برای به قتل رساندن یکی از حاضرین جمع نقشه دارند ، با توجه به رابطه علت معلولی که در فیلمنامه وجود دارد به این نتیجه می رسیم که این تصمیم یک خصومت شخصی است. این نتیجه گیری تا پلان پایانی فیلم نیز حاکم است اما زمانی که دکتر و همدستش را در موقعیتی مشابه می بینیم و متوجه می شویم که آن ها قصد ورود به جمعی دیگر و تکرار جنایت خود را دارند، نتیجه گیری تغییر می کند و منطق جدید به ما می گوید که جنایت عادت این دو کاراکتر از قصه بوده که کاملا با تصور قبلی ما از آن دو در تناقض دارد .

 

اشکال بعدی متوجه رابطه هاست خصوصا رابطه ی جمع دوستان قدیمی با هم که ابدا واقعی نیست بی دلیل اغراق دارد و گاها هم بشدت تین ایجی Teenage شده که شدیدا با وضعیت سنی کاراکتر های قصه در تضاد است. رابطه دکتر و همسرش هم به هیچ وجه قابل درک نیست با اتفاقی که در پلان پایانی شاهدش هستیم نیز غیر قابل درک تر می شود ..

فضای حاکم بر فیلم گرگ بازی به نوعی از واقعیت ایزوله شده هر چند که ایزوله شدن فیلمنامه از واقعیت در اینجا به معنای خیالی بودن یا توهم نیست اما سناریو تلاش کرده تا روایت خود را تا حد ممکن از جنبه های حقیقی در یک جغرافیا خالی کند و بیشتر در اتمسفری فانتزی به سر ببرد . دقیقا به همین علت بیشتر طول فیلم در همان خانه ی قدیمی می گذرد و قصه تلاش دارد تا از جغرافیای محدودش خارج نشود. البته این رویکرد در زمان فلاش بک ها شکسته می شود و فیلمساز ناچار است تا از جغرافیای محدود و وهم آلود خویش بیرون بیاید اما مصرانه تلاش می کند تا با انتخاب دکوپاژ و میزانسنی مناسب تا حد ممکن اطلاعات کمتری از آن جغرافیا به مخاطبانش برساند .

اتفاقا رویکرد گریز از جنبه های واقعیت تا پایان یک سوم میانی فیلم خوب جواب داده اما به محض ورود به یک سوم انتهایی یعنی از آن جایی که پای مامورین به ظاهر پلیس به قصه باز می شود، تناقض هم بوجود می آید اینکه از تعبیر مامورین به ظاهر پلیس استفاده کردم هم علت داشت چون مشخص نیست این دوستانی که از کاراکتر های قصه ی ما بازجویی می کنند پلیس هستند یا نه. نه وضع ظاهری شان به پلیس ها می خورد و نه موقعیت آن جغرافیا به یک پاسگاه پلیس، این دقیقا همان تناقضی است که پیش تر اشاره کرده بودم. فیلمساز برای آن که بتواند کماکان از جنبه های واقعی گریز کند مجبور است برای واقعی ترین جغرافیا ( اداره پلیس ) و واقعی ترین آدم های قصه اش ( مامورین پلیس ) نیز جامه ای از توهم بدوزد که حاصلش می شود یک مشت کاریکاتور که بعضا مضحک هم هستند .

نقد فیلم گرگ بازی

اما نقطه قوت فیلم احتمالا بازی های یک دست و روان بازیگران است خصوصا در مورد کاراکتر های اصلی تر قصه که سرآمدشان مصفا است، ظهور مصفا در کاراکتری متفاوت در کنار توانایی های خود او هارمونی جذابی را ایجاد کرده و این نقش را در کارنامه کاری او درخشان خواهد کرد .

البته اگر بخش های اضافی از فلاش بک ها و اندکی از حرکات زیاد از حد دوربین قبل از شروع روایت اصلی را فاکتور بگیریم، کارگردانی اثر نیز قابل قبول است اما نکته مهم تر که در ابتدا نیز به آن اشاره کردم شجاعت استفاده از خلاقیت هاست. نکته ای که در فضای فیلمسازی سینمای ما به شدت مورد غفلت قرار گرفته هر چند که از تعریف هدر شده برای عنوانبندی استفاده کردم و هر چند که « گرگ بازی » می توانست با رفع ایراداتش خصوصا در فیلمنامه به یک اثر ماندگار تبدیل شود اما نظام دوست و گروهش نشان دادند، زمانی که خلاقیت در ایده متبلور شود می توان فیلمی ساخت که برای مخاطب جذاب باشد. « گرگ بازی » با تمام کاستی ها فیلمی قابل تامل برای مخاطبان و خصوصا برای خود فیلمساز خواهد بود و تلنگری است به خیل آثاری که با هزینه های گزاف ساخته می شوند، بدون آن که در دل خود قصه ای برای تعریف کردن داشته باشند .

 

معرفی فیلم : گرگ بازی فیلمی به کارگردانی عباس نظام‌دوست و تهیه‌کنندگی محمدعلی نجفی محصول سال 1396 است. گرگ بازی با ایده گردهم آیی چند جوان عاشق تئاتر که خانه قدیمی یکی از اعضا را تبدیل به پلاتویی برای تمرین نمایش و جلب نظر آقای دکتر و همسرش ( علی مصفا و هانیه توسلی) که قصد سرمایه گذاری در کار آنها را دارند آغاز می شود .نمایش اجرایی آنها که نوعی بازی واقعی شبیه مافیا است ،میکوشد که وجه تاریک روابط و درونیات شخصیت ها را برای تماشاگر بر ملا و او را نسبت به چیزهایی که دیده و یا شنیده است دچار تردید نماید دانلود فیلم ایرانی گرگ بازی .اما گرگ بازی در متن آنقدر محافظه کار و دست بسته پیش می رود که عملا راه را برای خلق شخصیت های پیچیده ای که بتوانند با طراحی توطئه هایی غافلگیر کننده ، مخاطب را با خود همراه سازد میبندد.

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا